اگه میگفتی...
اگه می گفتی می خوامت دلم دیگه غصه نداشت
شب چشام خوابش می برد نیازی به قصه نداشت
اگه می گفتی می خوامت تو دنیا چیزی کم نبود
رو خاطرات خوبمون هاشور زرد غم نبود
برچسبها:
اگه می گفتی می خوامت دلم دیگه غصه نداشت
شب چشام خوابش می برد نیازی به قصه نداشت
اگه می گفتی می خوامت تو دنیا چیزی کم نبود
رو خاطرات خوبمون هاشور زرد غم نبود
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است!
آره من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم...
" تـــو "
دو حرف بیشتر نیســـت ،
کلمه ی کـــوتاهی کـه برای گفتنش ..
جانم به لب رسید و ناتمام ماند ..
چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی
کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود
انتظــارت را میـکشـــــد
چــه شیــــــرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
" کجایـی" .....؟
سلام ملکم...
دوس گلم خوش اومدی به وبلاگم...من اسمم رضوانه ولی بم بگین رضی جوووووووووون راحترم جیییییییییییگر.... راسش نمیخام از خودم تعریف کنم ولی از من باحال تر پیدانمیکنی فدات!!!
من یه ادم فوق العاده حساسیم یه نموره هم وسواسیم... دوتا چیزو خییییلی دوس دارم ... "خواب" چون مرگ رودوس دارم،"شب" چون سیاهی وتاریکی رودوس دارم!!!
نمیگم ضد پسرم ولی از پسرای نامردو هوس باز متنفرم البت بلا نسبت شوماهااااااااا...
قابل توجه خانوماااا... یکی نیس به این پسرایی که فک میکنن دخترا عاشقشونن بگه: شوما سیرابی گاوم نیسی چه برسه به جییگرما!!!
والا...
تا نیگاشون میکنی توهم میزنن نکنه عاشقشیم آخه برادر من شاید خرمو گم کردم دنبالش میگردم چرا تو، توهم میزنی؟؟؟؟
پسرا بهشون برنخوره بعضیاشونو میگمااا!
ابجی گلم واسه عشقت همون قدر باش که براتو هس... بیشترکه باشی... باعث سوء تفاهم میشه عزیزم ....!!!
پسرا وقتی تنهان اینقده قربون صدقت میرن که فک میکنی نکنه فرشته بودم نمیدونستم... آب که از سر میگذره میشه رندی زود ... بعد میفهمی آقا یادش نیس چند نفرو بوووووووووس کرده!!!
من نمیگم عاشق نشین میگم خرنشین ... چون خودم دخملم حالیمه چجوری هستیم تا یکی بمون میگه :عسیسم... ذوق مرگ میشیمو،خرکیف میکنیم!!! نگو سوژه شدیمو سرکاریم ...
برادر من تفریح دیگه ای نداری جز سرکار گذاشتن این دخترا؟؟...
البت قضیه من جداست من خودم یه پا اوستام همرو جوری میپیچونم نفهمن از کوجا خوردن...
زیادی حرف زدم خوب دیگه خوووش گذشت بعده اینکه وبمو خووب بررسی کردی نظر میزاریو میری هاااااااااااا...
میمیری نظر بزاری مگه ؟هااااااا... بخدا نزاری میام پیدات میکنم و حالتو میگیرم!!!
دخترا شماره میگیرن خرکیف میکنن! من بانظرای شما........
دمت گرم منتظرم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
این فعلن پیش پرداخت بید!
عاااااشقتونم
بابای
نگران نباش! نمیشود دوستت نداشت
لجم هم بگیرد از دستت... دفترچه خاطراتم پر از فحش های عاشقانه میشود...!
دیوانه نیستم !
فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم
لیـــاقــت مــی خواهــد
بـــودن در شعــر هـــای دختــریــــ کهــــ
بـــــا تمامــــ عشقــش نبـــودنـــت را اشکــــ مــی ریـــزد
تعجـــب نکــــن !!
در بی لیـــــاقتی تـــو شکـــی نیـــست
اینجـــا دلیـــل بــودنـــت میـــان بغــــض هــــایـــم
خــریتـــــ خـــودم اســـت نـــه لیـــاقــــت تــــو …!
مرد از زن خیلی تنهاتره !
چون لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد
دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و
ته دلش از خودش خوشش بیاد !
مرد موهاش بلند نیست که توی بی کسی کوتاهش کنه
و اینجوری لج کنه با همه دنیا !
مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه
به دوستش و گریه کنه و خالی بشه !
مرد حتی درداشو اشک که نه ، یه اخمِ خشن میکنه
و میچسبونه به پیشونیش !
یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید
گفت : “میم … مثلِ مرد !”
خــٌدایـــآ ...
دٌنیــآیت شهوت سَـــرایـی شــــده بـــــرایِِ خـــــودش...
نمیخــــــــوآی فیلتــــرش کنـــی؟؟..
دخترک را دیدم چه بزرگ شده بود
، گفتم : پس کبریت هایت کو میخوام با کبربت هایت امشب دنیا رو به اتش بکشم ،
گفت : کبریت هایم را نخریدن سالهاست تن فروشی میکنم "میخرید"
نه از جانی که مانده
از استخوانهای لجبازی که روی هم
ایستاده اند
گفتند آخر خنده گریه است......
بهانه ای جور کن بخندم بغض بدی در گلو دارم......
دلباخته ی سفر بود ولی همسفر نداشت
کسی که زجر کشید ولی ضجه نزد
زخم داشت ولی ناله ای نکرد
نفس میکشید ولی همنفس نداشت
واما در آخر فقط یک سوال:
آیا می شود "سرنوشت" را از سر "نوشت"؟
كودكان گل فروش را مي بيني؟؟؟؟؟؟
مردان خانه به دوش را مي بيني ؟؟؟؟؟؟
دختركان تن فروش را مي بيني؟؟؟؟؟
مادران سياه پوش و پسران كليه فروش را مي بيني؟؟؟؟؟؟
انسانهاي آدم فروش را هم كه مي بيني ؟؟؟؟
همه را مي بيني ؟
زمينت بوي بدي گرفته ...
بُــغــض میکُـنَـم
مے آیَـم پُــشــت صَفــحـﮧ ے مــآنـیتــورَم
کآمنــت میـنـویسَــم وَ صــورَتَــک میــگـُذارَم
صـورَتکے کـﮧ میـخَنـבב ":D"
وَ پُــشــتَـش قــآیــم میـشَـوَم
وَ فکر میکُنے کـﮧ میــخَـنـבم
وَ بــخـَـنـבے
اشکهــآیَم مے آیـَـنـב وَ مـَטּ
مُـבآم بــآ صورَتـَک مَــجــآزے مـیخــَنـבم
تــو کـﮧ میــخــَنـבے
بــآوَرَم مــیشـَوَב
شــآב میشَوَم
اشـکهــآیَـم روے گــونــﮧ ام مــیخـُشکَـنـב
زمـآن هيـج دردي را دوآ نکــرد.. اين مَن بودَم که به مــرور زمـآن عـآدت کردم..
و بـآ اين هـَمه، غمو دوري رنج عذاب انتظار
نه به آمدن کسی دل خوشـــــــم…
نه از رفتن کسی دل گیـــــــر…
بی کسی هم عالمــی دارد…
" دنیا " ، بازیـــــ هایتـــــــــ را سرمــــــ در آوردی.....
گرفتنیــــ ها را گرفتی.....
دادنیــــــ ها را ندادی.....
حسرتــــــ ها را کاشتی.....
زخمــــــ ها را زدی.....
دیگر بســـ است.....
چیزیــــ نمانده.....
بگذار آسودهــــ بخوابم.....
محتاج یک خواب بیـــ بیدارم
رفــتــﮧ ای ؟
بـــﮧ درکـــ ــ !
هنــوز هـــ ــم بهـــتریــنـــ ــ هـا وجـــود دارنـــــ ـــد
دنــبالـــ ــ ڪسی خواهــــم رفــت ڪــــﮧ مــرا
بـــﮧ خاطـــر خــودم بــخواهـــ ـــد
نـه زاپــاســـ ــی برای بازیـچــــ ــه بودن
مرا ببخش که ساده بودن زیادم دلت را زد...
مرا ببخش اگر عشق ورزیدن زیادم چشمانت را بست...!!!
می روم تا آنان که توانا ترند...
تو را به پوچ بودنت برسانند!!!
” ســـــــــــرد اسـتــــــــــ و مـن تـنـــــــــــهایـم “
چـه جمـــــــــــــــلـه ای !
پــــُر از کـلیـشــــــــــه ...
پـــُـر از تــــــــــهـوع ...
جـای ِ گـرمی نـشســـــــتـه ای و می خـوانـی :
” ســــــــــــــــــــرد اسـت “...
یـخ نمـی کنیــــــــــ …!
حـســــــــــــــــ نـمی کنـیـــــــــ ...
کـه مـن بـــــــــــرای ِ نـوشتـنــــــ همیـن دو کلمــــــــــــه
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی...
شاکی بشی ولی شکایت نکنی...
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن...
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری...
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری....
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی...!!!!!
روزی مــے رســد بــی تــفــاوتـــے هــایــت
را بــا جــای خــالـــے ام
حــس كــنـــے و شــایــد در دلــت بــا بـــغــض بــگـویـــے :
كــاش ایــنــجــا بــود ...
آن وقــت اســت کـه مــی فــهــمـــے
چـقـدر زود دیــر مـــے شــود ...
و مــن حــتـــے بــه خــوابــت هــم نــمـــے آیـــم ... !
دیـگـران مـی پـرسـنـد؛
بـیـداری؟
آری بـی"دار"م...
چـرا کـه اگـر "دار"ی داشـتـم...
یـا قـالـی زنـدگـی ام را خـودم مـی بـافـتـم...
یـا زنـدگـی ام را بـه "دار" مـیـاوِیـخـتـم. ..
و خـــــــلاصــــ ــــ ــ ـ
بـــی "دار" بــــی "دار"م
دلم نه عشق ميخواهد
نه دروغهاي قشنگ
نه ادعاهاي بزرگ
دلم يك فنجان قهوه ي داغ ميخواهد
و يك دوست كه بشود با او حرف زد...!
آدم دلتـــنگ
حرف حالی اش نمی شود ….
لطفاً برایش فلسفه نبافید … !!!
آدما باید یکی رو داشته باشن
که هر وقتی خسته و پکر و
داغون و عصبی و مریض بودن
ازش نپرسن چرا؟
فقط دستش رو بگیرن و بگن :
بلند شو بریم یه دور بزنیم
روزی مخاطب تمام جملاتت من بودم
نمی دانی چه درد سختی است
خلع مقام شدن
نمی دانی چه سخت تر است
دیدن ترفیع گرفتن دیگری!!!